همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر