هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد