گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...