قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
این لحظهها قیامت عظمای چیستند؟
چون آیههای واقعه هستند و نیستند؟
رفتهست آن حماسۀ خونین ز یادها
دارد زیاد میشود ابنزیادها
تق تق...کلون در...کسی از راه میرسد
از کوچههای خسته و گمراه میرسد
خاک، لبتشنۀ باران فراگیر دعایت
پلک بر هم نزند باد صبا جز به هوایت