رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت