میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی