ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام