ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام