سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟