این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
هر سال، ماجرای تو و سوگواریات
عهدیست با خدای تو و خون جاریات
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیدهست؟
سیزده بار زمین دور قدش گردیدهست