تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش