پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
غم با نگاه خیس تو معنا گرفته
یک موج از اشک تو را دریا گرفته