گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
غم با نگاه خیس تو معنا گرفته
یک موج از اشک تو را دریا گرفته