پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود