او خستهترین پرندهها را
در گرمی ظهر سایه میداد
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد
قیامت غم تو کمتر از قیامت نیست
در این بلا، منِ غمدیده را سلامت نیست
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت