تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟
به کودکان و زنان احترام میفرمود
به احترام فقیران قیام میفرمود
با نگاه روشنت پلک سحر وا میشود
تا تبسم میکنی خورشید پیدا میشود
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟
نشسته بر لب ساحل، شکستهزورقِ عاشق:
کهراست زهرۀ دریا؟ کجاست باد موافق؟
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او
کدام بیت مرا میبرد به خانهٔ او
کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور میرفتم
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت
سرچشمۀ فیض، آرزو کن به دعا
تحصیل امید و آبرو کن به دعا