این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید
خوش باد نوایی که تواَش نغمهزن آیی!
صد سینه صدف داری اگر در سخن آیی!
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
ای جذبهٔ ذیالحجه و شور رمضانم
در شادی شعبان تو غرق است جهانم
...هر کوچه و هر خانهای از عطر، چو باغیست
در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغیست
وقت است که از چهرۀ خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شبهای جدایی»