شد چهل روز و باز دلتنگیم
داغمان تازه مانده است هنوز
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
گفت: آمد دلم به جان، گفتم
از چه؟ گفت: از غمِ زمان، گفتم