بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
قرآن بخوان از روی نیزه دلبرانه
یاسین و الرّحمان بخوان پیغمبرانه
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
وادی به وادی میروم دنبال محمل
آهستهتر ای ساربان! دل میبری، دل
بر خاکی از اندوه و غربت سر نهادهست
بر نیزهٔ تنهایی خود تکیه دادهست