چه صبحی؟ چه شامی؟ زمان از تو میگفت
چه جغرافیایی؟ جهان از تو میگفت
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
الا ای سرّ نی در نینوایت
سرت نازم، به سر دارم هوایت
سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون صحرای حسین است
خوشا از دل نَم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن