بیان مضمون‌محور

جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد

گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد

پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...

بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد

حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد

ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...

📝 مرضیه نعیم‌امینی

 

🔹اصولاً شاعران واکنش‌های عاطفی خود را به دو شکل انتقال می‌دهند:

الف) بیان شاعرانه و هنری
ب) بیان غیرمستقیم۱

در حالت نخست، نحوه بیان مهم است نه موضوع و در حالت دوم، اندیشه شاعرانه۲ (چه گفتن) بیشتر تجلی دارد تا بیان شاعرانه (چگونه گفتن).

این نوع بیان - که در ادب سنتی و معاصر رواج بسیار دارد- اگر به‌درستی به‌کار گرفته شود، به‌راحتی می‌تواند مخاطب را اقناع کند. ‌با نگاهی واقع‌گرایانه می‌توان گفت: تعهد شاعرانه و دغدغه تعامل شاعر با مخاطب عام، در انتخاب این شیوه بیان تأثیرگذار است. این نوع شیوه شعری را می‌توان بیان «مضمون‌محور»۳ دانست.

🔸«مضمون» همان مقصود و مفاد سخن است که در لایه درونی کلام پنهان است و به شکل تفسیر یا تأویل، ارائه می‌شود. در سلوک ادبی، شاعر سعی دارد با بلاغت کلام و استفاده از شگردهای بیانی (که معمولاً تخیل در آن نقشی ندارد) محتوایی را با بیانی جذاب و نکته‌سنجانه مطرح ساخته، خلأ خیال و اغراق شاعرانه را به نوعی جبران کند.۴

اگر اساس شعر «مضمون‌محور» را گره‌خوردگی احساس با ادراک بدانیم، مهم‌ترین نشانه آن «ادراک شاعرانه» خواهد بود که بر پایه واکنش عاطفی شاعر در شعر برجستگی یافته است. به عبارت دیگر، ادراک شاعرانه، حاصل شعور شاعر است که در قالب «واکنش عاطفی» شاعر نمایان می‌شود.

🔹بیان «مضمون‌محور» از دیرباز در شعر بسیاری از شاعران گذشته تا امروز پرکاربرد بوده است؛ به ویژه شاعرانی که به مخاطب عام گرایش داشته‌اند۵ و مفاهیم و مضامین اجتماعی در شعرشان پربسامد بوده است.
درباره این نوع گرایش، شواهد بسیاری در شعر شاعران از گذشته تا امروز می‌توانیم بیابیم و مثال بزنیم. به این نمونه‌ها در شعر حافظ بنگرید:

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه دانی خموش!

خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخن‌های سخت خویش

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده‌پروری داند!

ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است؟

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری‌ست رنجیدن
و...

ابیات فوق، هرچند برجستگی «خیال» ندارد؛ اما از شعریت بی‌بهره نیست. به‌راستی چه رازی در ابیات فوق وجود دارد که با وجود کم‌رنگ بودن عنصر خیال، آن را شعر می‌دانیم؟
می‌توان گفت تمام آن ابیات «مضمون‌محور» بر پایه نکته‌سنجی‌های ذوقی و محوریت ادراک و شعور شاعرانه سروده شده است.

🔸در شعر ولایی نیز یکی از پرکاربردترین شیوه‌های بیان، همین بیان مضمون‌محور است. انتخاب این نوع شیوه بیان در شعر ولایی و استقبال بیش از حد معمول از آن، احتمالاً به یکی از جهات زیر بستگی دارد:

۱. گرایش شعر ولایی به هیأت و تأثیرگذاری بر مخاطبان عام
۲. کم‌تجربگی برخی شاعران و عدم انس با تجربه‌های شاعرانه شاعران برتر
۳. موضوع ادب ولایی، مدح و رثای اهل‌بیت است و گرایش به این موضوع، به طور طبیعی شاعر را به سمت تفسیر و تحلیل تاریخ، به جای گزارش یا وصف شاعرانه و نیز بازسازی‌های تاریخی سوق می‌دهد.

در برخی از ابیات این غزل نیز، گرایش شاعر به دو نوع بیان «شاعرانه» و «مضمون‌محور» مشهود است؛ مقایسه این دو بیت با دیگر بیت‌ها تفاوت این دو نوع شیوه بیان را آشکار می‌سازد:

جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد

پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...
و:
گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد

بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد

حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد

ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...

🔹بنابراین حضور شعر «مضمون‌محور» را باید جدی گرفت و اگر قرار است این شیوه بیان را به‌کار بریم، بهتر است بر اساس شیوه قدما در آن مسیر، سلوک شعری داشته باشیم.

حاصل سخن اینکه، شاعران می‌توانند با محوریت لطف طبع و سحر کلام آثاری بیافرینند که با وجود عدم کاربرد خیال، باز هم نشانه‌های قوی و تأثیرگذار از شعریت داشته باشد.

نکته ناگفته اینکه، مرز بین «نظم» و شعر «مضمون‌محور» بسیار باریک است! اگر شاعر پیوند سه عنصر «احساس شاعرانه»، «ادراک و نکته‌سنجی‌های شاعرانه» و «بلاغت سخن» را نادیده بگیرد، اثر خود را به ورطه نظم کشانده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. عبارت «بیان غیرمستقیم» یک اصطلاح انتخاب شده در این متن است در مقابل «بیان شاعرانه» و شاید این اصطلاح، چندان دقیق نباشد؛ اما مقصود نوشته را می‌رساند. در بیان غیرمستقیم، «محتوا» یعنی «چه گفتن» بر «نحوه بیان» یعنی «چگونگی انتقال احساس» غلبه دارد و در عین حال، شاعر تلاش دارد اثر را از اتهام «نظم» بودن دور بدارد.

۲. عبارت «اندیشه شاعرانه» بر هر دو وجه اندیشه و شاعرانگی آن در شعر تأکید دارد.

۳. شعر مضمون‌محور، همان شعر با بیان غیرمستقیم است که اندیشه و تفکر شاعر بر احساس شاعرانه غلبه دارد.

۴. گفتنی است، نباید بیان «مضمون‌محور» را با «مضمون‌آفرینی» یکسان دانست؛ اصطلاح «مضمون‌آفرینی» - که از دوره سبک هندی در ادب پارسی رواج یافته است- به مفهوم پردازش هنری یک موضوع به شیوه‌های مختلف است. این شیوه از مهم‌ترین ویژگی‌های سبک هندی است.

۵. مقصود از بیان غیرمستقیم، همان کنایی و غیرمستقیم سخن گفتن عامه مردم است. بیان غیرمستقیم در کلام مردم، نمود عینی فراوان دارد، در حالی که عنصر خیال نیز وجود ندارد؛ مردم به‌راحتی مقصودشان را در قالب بیان کنایه‌ای (با «کنایه ادبی» اشتباه گرفته نشود) می‌فهمانند؛ یعنی با عبارتی که مفهوم ثانوی در پی دارد. کاربرد ضرب‌المثل به اقتضای حال، یکی از نشانه‌های غیرمستقیم بودن گفتار عام است.

📗 آینه بی‌غبار، دفتر سوم، ص۷۰

پدیدآورنده
درباره شاعر