شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

ابر عنایت

در گوشه‌ای ز صحن تو قلبم نشسته است
دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است

چون دشت‌های تشنه در این آستان قدس
در انتظار ابر عنایت نشسته است

چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب!
ما را قبول کن که دل ما شکسته است

فوج کبوتران تو آموخت عشق را
پرواز نور در حرمت دسته دسته است

دریاب روح خستۀ ما را که مثل اشک
دیگر امید ما ز دو عالم گسسته است

می‌آید از تراکم عالم به این دیار
قلبی که از تزاحم اندوه خسته است