ز هرچه غير يار اَسْتغفرالله
ز بودِ مستعار استغفرالله
دمی کآن بگذرد بیياد رويش
از آن دم بیشمار استغفرالله
سرآمد عمر و يک ساعت ز غفلت
نگشتم هوشيار استغفرالله
جوانی رفت، پيری هم سرآمد
نکردم هيچ کار، استغفرالله
نکردم يک سجودی در همه عمر
که آيد آن به کار استغفرالله
خطا بود آنچه گفتم وآنچه کردم
از آنها اَلفرار، استغفرالله
ز کردار بدم صد بار توبه
ز گفتارم، هزار استغفرالله
شدم دور از ديار يار اى «فيض»
منِ مهجورِ زار استغفرالله