شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

جهان نگران

آن صبح سراسر هیجان گفت اذان را
انگار که می‌دید نماز پس از آن را

قد قامت...قد قامت... قد قامت دیدار
در حی علی خیرِ عمل دید نهان را

تسبیح به دست چپ و قرآن به کف راست
آماده که تسلیم نماید سر و جان را

این عطر صلات است؟ نه، عطر صلوات است
خوشبو به گل نام نبی کرد دهان را!

اکنون به نماز آمده این مردتر از مرد
انگار که در دست گرفته‌ست زمان را

آن سایه که شمشیر کشیده‌ست، ندیده‌ست
در پشت سر عشق، جهانی نگران را؟

این سجده همان سجدۀ سرخ است که باید
از قدر تو لبریز نماید رمضان را

محراب به خون شسته شد و مسجد کوفه
از حادثه‌ای سرخ خبر داد جهان را!