شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

روضه این‌جاست

باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
می‌رسد از طرف کرب‌وبلایی دیگر

به تماشا ننشینید که نی در تب و تاب
سوز دل را بنوازد به نوایی دیگر

آخر ای مردم سرگشته کجایید، کجا؟!
روضه این‌جاست، همین‌جاست، نه جایی دیگر

پرده در پرده علی‌اکبر و قاسم در خون
روضه این‌جاست بیارید عبایی دیگر

ای برادر، وسط معرکه دریاب مرا
باز در علقمه پیچید صدایی دیگر

باز هم طفل رباب است، به خود می‌پیچد
خیمه آورده برون دست دعایی دیگر

بازهم ابنِ‌زیاد و پسر سعد و سنان
شمرها، حرمله‌ها، جور و جفایی دیگر

سر اگر رفت، مپرسید که عمامه کجاست
رفت از پیکر مظلوم ردایی دیگر

یاد ویرانه‌نشینی که دل شب جان داد
داد بر اشک یمن حال و هوایی دیگر...

این حماسه همه از ذکر مصیبت جوشد
خون بگریید همه صبح و مسایی دیگر

پسر مکه، کجایی که حرم مظلوم است
فتنۀ آلِ‌سعود است و خدایی دیگر

وقت آن است اجابت شود این زمزمه‌ها
از پس پردۀ غیبت به‌درآیی دیگر

صله‎‌ام آتش دردی‌ست که در دل دارم
درد اگر عشق تو باشد چه دوایی دیگر...