شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

سلام بر اشکت

سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح...

ادب به قامت زهرایی‌ات قیام کند
وفا به غیرت عباس تو سلام کند...

اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی
به چشم آل محمّد عزیز زهرایی

تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمه‌ای
تو آسمان ادب را همیشه قائمه‌ای

به نفس پاک محمّد تو همدمی مادر
مسیح عشق و ادب را تو مریمی مادر

بهشت شیفتۀ چار لالۀ یاست
کلید باب حوائج به دست عبّاست

مزار توست کنار مزار چار امام
که چار ماهِ تمامت به خون نشست تمام...

مگر به گوش، پیام خدا ز غیب شنفت
که مادر اسم تو را از نخست فاطمه گفت

هزار قافله دل پای‌بست فرزندت
نشان بوسهٔ مولا به دست فرزندت...

اگر تو نام نبردی ز شاخۀ یاست
گریست دیدۀ زهرا برای عبّاست

الا تمام وجودت پر از نوای حسین
به گریه نایبة‌الزینبی برای حسین

روایتِ عطشِ کربلاست در اشکت
سلامِ گریه‌کنان حسین، بر اشکت

سرودِ زخم گلوی حسین، ورد لبت
خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت...

تو مادر شهدا، همسر علی هستی
هزار حیف، غریبانه چشم خود بستی

خزان رسید چو بر برگ لالۀ یاست
نبود، جعفر و عثمان و عون و عبّاست

سپهر و مهر و مه و کوکبت کجا بودند
علی، حسین، حسن، زینبت کجا بودند

هماره ریخت به رخ از دو دیده، یاقوتت
اگر به دوش غریبانه رفت تابوتت

دگر به پیکرت آثار تازیانه نبود
دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود...