شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

شوق پرواز

دلم مشتاق پرواز است تا این مشت پر مانده‌ست
نگاهم كن، برایم نیمه‌جانی مختصر مانده‌ست

تو چون نی غربت خود را چه مظلومانه می‌نالی
كجا پنهان كنم در سینه‌ام آهی اگر مانده‌‌ست

نگاهم می‌كنی من در تو می‌بینم غم خود را
هزار آیینه از اشك تو در این چشم تر مانده‌ست

حدیث رهگذار و سیلی دشمن مپرس از من
به روی آفتاب از پنجۀ ظلمت اثر مانده‌ست

پس از من سورۀ تنهایی‌ات ناخوانده می‌ماند
كه چندین آیه از آیات قرآن پشت در مانده‌ست