شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

قسم به خون شهیدان

به ایستادن، آن دم که سنگ می‌بارند
به کوه بودن، آن لحظه‌ها که دشوارند

به دیدگان مصمم، به سینه‌های ستبر
به بازوان دلیران که گرم پیکارند

به پهلوانیِ مردان مرد، گاهِ نبرد
که خم به ابرو و زانوی خود نمی‌آرند

به اضطراب دل مهربان شیرزنان
دمی که رو به خدا دست بر دعا دارند

به مشت‌ها -گره دست‌های نوزادان-
از آن نخست که پا روی خاک بگذارند

به جوهر قلم قاضیان راد، آن دم
که حلق خائن در هر لباس بفشارند

قسم به خون شهیدان، به اشک راهروان
که روز واقعه، گردان جنگ بسیارند

قسم  که این همه، ای بیرق عزیز امید
به هر چه قله تو را جاودانه می‌کارند

در این شبانه که گرگان چارسو هارند
شکوهمند شبانان قصه بیدارند..