مرتضی

بعد از تو روزها شده بی‌رنگ مرتضی
بی‌رنگ، بی‌قرار و بدآهنگ مرتضی

پرواز ناگهانی‌ات ای همسفر... چه زود...
جامانده این پرستوی دلتنگ مرتضی

دیروز بود رفتی و احساس می‌کنم
من دورم مانده‌ام دو سه فرسنگ مرتضی

خون تو رنگ داده به هفت آسمان شهر
حتی طلوع‌ها شده خون‌رنگ مرتضی

هر روز در محاصرۀ اشک و حسرتم
پس کی تمام می‌شود این جنگ مرتضی؟

سنگ صبور این همه تنهایی من است
هر عصر پنج‌شنبه همین سنگ مرتضی