شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مشتاق دیدار

امام حسین(علیه‌السلام) هنگام خروج از مکه:
«مرگ همچون گردنبند بر گردن دختران جوان کشیده و بسته شده است و من به دیدار نیاکان خود مشتاقم آن‌چنان که یعقوب به دیدار یوسف اشتیاق داشت.»

 

مانند گردنبند دورِ گردن دختر
مرگ اين چنين زيباست، از اين نيز زيباتر

مشتاق ديدار است چون يعقوب بر يوسف
مشتاق ديدار است چون زهرا به پيغمبر

در عالم رؤیا چه می‌بیند؟ سری بر نی
پشت سرش بر نی سری دیگر... سری دیگر...

با زخم، درد تازه‌اش را می‌دهد تسکین
با خون، لباس کهنه‌اش را می‌کند زیور

در کوفه جمع یک نفر هم با خودش سخت است
در حیرتم از هم نمی‌پاشد چرا لشکر!...

انگشت مولا راه دوزخ را نشان داده‌ست
افسوس کوفی‌ها چه می‌بینند؟ انگشتر!

قرآنشان را بعد از این هیچ اعتباری نیست
حالا که پاشیده‌ست از هم سورۀ کوثر...