وداع

وداع

آه است به روی لب عالم، آه است
هنگام وداع سخت مهر و ماه است
این اشک حسین بر علی‌اکبر نیست
بر پیکر صدچاکِ رسول‌الله است

پایگاه اشعار مناسب اجرا در هیأت

راضیه مظفری

حضرت علی اکبر علیه‌السلام

مرثیه

رباعی

هشتم محرم

مفعول مفاعیل مفاعیلن فع (رباعی)

السلام علیکم

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

رضا خورشیدی‌فرد

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

میلاد عرفان‌پور

کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان
بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان

مهدی جهاندار

پیِ خورشید، شب تا صبح، در سوزِ مِه و باران
به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران

میثم داودی

دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز

امام خامنه‌ای

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

نغمه مستشارنظامی

ای آنکه دوای دردمندان دانی
راز دل زار مستمندان دانی

ابوسعید ابوالخیر

بهار پنجرۀ رؤیت خداوند است
بهار فصل صمیمیت خداوند است

سعید بیابانکی

به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

سعدی شیرازی

یوسف، ای گمشده در بی‌سروسامانی‌ها!
این غزل‌خوانی‌ها، معرکه‌گردانی‌ها

مهدی جهاندار

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم

فاضل نظری

مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش

ناصر حامدی

وداع

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟ میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان

پیِ خورشید، شب تا صبح، در سوزِ مِه و باران به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران

دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

ای آنکه دوای دردمندان دانی راز دل زار مستمندان دانی

بهار پنجرۀ رؤیت خداوند است بهار فصل صمیمیت خداوند است

به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

یوسف، ای گمشده در بی‌سروسامانی‌ها! این غزل‌خوانی‌ها، معرکه‌گردانی‌ها

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم

مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان
بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان

پیِ خورشید، شب تا صبح، در سوزِ مِه و باران
به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران

دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

ای آنکه دوای دردمندان دانی
راز دل زار مستمندان دانی

بهار پنجرۀ رؤیت خداوند است
بهار فصل صمیمیت خداوند است

به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

یوسف، ای گمشده در بی‌سروسامانی‌ها!
این غزل‌خوانی‌ها، معرکه‌گردانی‌ها

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم

مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش