شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

پایداری ما

گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لاله‌کاری ما

تنور لاله در این فصل آنچنان داغ است
که می‏‌چکد عرق از روی شرمساری ما

به راه خیزش ما گرچه نیزه کاشته‏‌اند
جُوِی نکاسته از شور تک‌سواری ما

به رود خستۀ تاریخ داده درس شتاب
در آبراهِ هدف، موجِ بی‌قراری ما

صفی ز لشکر عشق‌اند باد و باران هم
غریب نیست شتابند اگر به یاری ما...

شروع زندگی جاودانه با یار است
در این غریب‌کشی، مرگِ اختیاری ما

به زیر سایۀ طوباقدان عاشورا
نرُسته سرو بلندی به استواری ما

صلا زدی که: کسی هست یاری‏‌ام بدهد؟
بلی حسین من، آنک خروش آری ما

اگر چه دیر صلایت شنیده‏ایم، اما
بگیر هر چه غرامت ز خون جاری ما

بگو به دشمن مغلوب ما که در راه است
هنوز حادثۀ زخم‌های کاری ما...

امید منتظران! با ظهور خود بزدای
غبار اشک، ز چشم امیدواری ما

«فرید» خط شهادت همیشه حایل باد
میان خستگی و پای پایداری ما