شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

چشمه‌سار رحمت

آن عاشقِ بزرگ چو پا در رکاب کرد
جز حق هرآن‌چه ماند به خاطر جواب کرد

چشم از جهان و هر چه در او هست و نیست بست‏
آن راه را که گفت خدا انتخاب کرد

چون دوست بهر دیدن او بود منتظر
او نیز عزم دیدن او با شتاب کرد

بیمی نبود در دلش از حادثات دهر
وقتی به دشمنان ز شهامت خطاب کرد

او چشمه‌سار رحمت فیاض دوست بود
در امتحان اگر طلب از دشمن آب کرد

مظلوم بود و صبر بزرگش بر آن بلا
بنیاد ظلم را به حقیقت خراب کرد

مقصود یک‌دم است که با حق برآورند
هر لحظه را که عمر نباید حساب کرد