شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

چه‌قدر بی‌تو شكستم

چه‌قدر بی‌تو شكستم، چه‌قدر واهمه كردم!
چه‌قدر نام تو را مثل آب، زمزمه كردم!

خیال آب نبستم به جز دو دست عمویم
اگر نگاه به رؤیای نهر علقمه کردم

سرود كودكی‌ام در خزان حادثه خشكید
پس از تو قطع امید، ای بهار، از همه كردم

نكرده هیچ دلی در هجوم نیزه و آتش
تحمّلی كه از آن اضطراب و همهمه كردم

شكفت غنچۀ خورشید از خرابۀ جانم
همین كه با تو دلم را به خواب، زمزمه كردم...

پدر! به داغ دل عمّه‌ام، به فاطمه سوگند
مرا ببخش، اگر شكوه بی‌مقدّمه كردم!