میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است
این ماه مدینهست که در حال عبور است
اینجا فروغ عشق و صفا موج میزند
نور خدا به صحن و سرا، موج میزند
دور و بر خود میكشی مأنوسها را
اِذن پریدن میدهی طاووسها را