چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت
باید که از چشمان او با هر زبان گفت
من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذرهام که آمده تا پیشگاه نور
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقیست
با نیت نگاه تو آغاز میکنم
احساس خویش را به تو ابراز میکنم