امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
آخر ماه صفر، اول ماتم شده است
دیدهها پر گهر و سینه پر از غم شده است
حضرتِ عباسی آمد شعر، دستانش طلاست
چشم شیطان کور! حالم امشب از آن حالهاست!
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
خدا که در حرم امن خویش راهت داد