تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است