عشق تو کوچهگرد کرد مرا
این منِ از همیشه تنهاتر
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
کجا سُکری که اینجا هست، در خُم میشود پیدا؟
بگو مستی ما از دور چندم میشود پیدا
این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟
چشمهها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟
بر خاکی از اندوه و غربت سر نهادهست
بر نیزهٔ تنهایی خود تکیه دادهست