خوش وقت کسی که عبرتاندیش شود
آگاهی او بیشتر از پیش شود
ای آرزویت دراز و فرصت کوتاه!
هم گوش به زنگ باش و هم چشم به راه
افسوس که این فرصت کوتاه گذشت
عمر آمد از آن راه و از این راه گذشت
ای کاش تو را به دشت غربت نکُشند
لبتشنه، پس از دعوت و بیعت نکشند
آن گوشه نگاه کوچکی روییدهست
بر خاک پگاه کوچکی روییدهست
بیتابتر از جانِ پریشان در تب
بیخوابتر از گردش هذیان بر لب
هر چند ستاره غرق اشک و آه است
خورشید، دلش گرفتهتر از ماه است
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده