با دشمن خویش روبهرو بود آن روز
با گرمی خون غرق وضو بود آن روز
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه
پیراهنت از بهار عطرآگینتر
داغت ز تمام داغها سنگینتر
آن لاله که عشق و خون بهارش بودند
گلهای مدینه داغدارش بودند