در سایۀ این حجاب نوری ازلیست
هر چند زن است اما آواش جلیست
آن روز که شهر از تو پر غوغا بود
در خشمِ تو هیبت علی پیدا بود
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه
پیراهنت از بهار عطرآگینتر
داغت ز تمام داغها سنگینتر
آن لاله که عشق و خون بهارش بودند
گلهای مدینه داغدارش بودند