همیشه سفرهاش وا بود با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرد
عشق تو کوچهگرد کرد مرا
این منِ از همیشه تنهاتر
تق تق...کلون در...کسی از راه میرسد
از کوچههای خسته و گمراه میرسد
آتش: شده از خجالت روی تو آب
خانه: شده بعد رفتن تو بیخواب
بر خاکی از اندوه و غربت سر نهادهست
بر نیزهٔ تنهایی خود تکیه دادهست