خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
خودآگهان که ز خون گلو، وضو کردند
حیات را، ز دم تیغ جستجو کردند
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است