تا از دل ابر تیره بیرون نشوید
چون ماه چراغ راه گردون نشوید
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت
با زخم نشان سرفرازی نگرفت
هرچند ز غربتت گزند آمده بود
زخمت به روانِ دردمند آمده بود
عالم همه خاک کربلا بایدمان
پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان