میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟