یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم