سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم