سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد