تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود